روزنوشته های من



اولویت یک انتخاب است.
 اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم اولویت شماره بندی دارد.
مثلا 
اولویت اول من کارم است!
اولویت اول من بچه هام هست 
اولویت اول من خانوادم هست 
اولویت های من به ترتیب فلان چیز و فلان چیز است !
پس ما میایم بر اساس اولویت های زندگیمون وقت، زمان، انرژی و عشقمونو پاش میزاریم.
پس به عنوان یک ادم که خود را خردمند می دانیم 
باید اول به اولویت های خود و بعد به اولویت های بقیه احترام بزاریم. چون به انتخاب انها احترام گذاشته ایم.
اگر این اصل بتونیم قبول کنیم و درک کنیم .خیلی از دلخوری ها و تنش ها تمام می شود
خیلی بحث عمیقی داره !! 
و هرچقدر فکر می کنم چطور به نوشته تبدلش کنم برام سختره میشه. 
فرض کنید دو رفیق صمیمی هستین و هر کدامتان چندین رفیق صمیمی و معمولی دیگر دارین 
در بحث رفاقت ممکنه اولویت شما رفیقتون باشه 
ولی شاید برای رفیقتون شما اولویت اول نباشید مثلا ممکنه اولویت سوم یا چهارم باشید
حال ممکنه شما کارهایی برای رفیقتون بکنید که خیلی فراتر از کارهایی است که شاید برای شما بکند
ما یک انتخاب داریم و او هم یک انتخاب دارد.
پس نباید دلخوری و گلگی بابت کم توجهی نسبت به هم دیگه داشته باشیم.
حال ممکنه شما 
اولویت رفاقت برایتون جایگاه سوم داشته باشد و اولویت اولتون کارتون باشه 
حال همون رفیقتون بهتون زنگ میزنه که بریم شام بیرون و شما مشغول کار هستین و براتون مقدور نیست پس عذر خواهی می کنید و به یک روز دیگه موکول می کنید.
پس این انتخاب های ما هست که اولویت هارو شکل می دهد.
و اصل ما احترام به انتخاب ها است.








داشتن وبلاگ همیشه برام شیرین و لذت بخش بوده. 
و فک می کنم کسانی که  وبلاگ نویس هستن شاید یک قدم نسبت به بقیه جلوتر باشن، خوب من هم دوست دارم یک وبلاگ مخصوص به خودم را داشته باشم. 
اما یک مشکل !! 
من متاسفانه خیلی کمال گرا هستم ! و دوست دارم هر کاری را که شروع می کنم ، به بهترین نحو ممکن شروع کنم و تمام کنم .خوب، شاید باورتون نشه چقدر از فرصت های زندگیمو سر این موضوع از دست دادم.انقدر درگیر میشدم ، انقدر به ساختار و جزییات ریز و درشته  اون کار توجه می کنم تا شروع کنم.  زمانی که کارمو شروع می کردم و باید ادامه میدادم تا به نتیجه برسم ! خسته بودم و لذت نمی بردم .و نصفه نیمه اون کارو رها می کردم که اگر تا الان ادامه داده بودم بی شک یکی از بهترین موفقیت های من در زندگیم بوده اند.
شاید عاشق اون کار نبودم!!
نمی دونم 
خوب این کمالگرایی در ساخت این وبلاگ هم قرار است برای من یک غول بی شاخ و دم بشود؟!!!
نه 
هدفم این نیست بهترین وبلاگ نویس سال 98 بشوم یا روزی هزار نفر به صفحه وبلاگ من سر بزند . می خوام این کمالگرایی را در وبلاگ نویسی نادیده بگیرم به دو دلیل 
اول اینکه فکر و ذهنم کامل  درگیر کار و درسم هست و اصلا نمی خوام یک مشغله جدید برای خودم به اسم وبلاگ نویسی درست کنم.چون قطعا جز اون دسته از کارهایی می شود که برای همیشه کنار گذاشته می شود.   
دوم اینکه فعلا این کمالگرایی من  مشغول ساخت فیلم های است  که فعلا 4 تا از انها تولید شده است ( بعدا میگم چه فیلم هایی هستن!! ولی میدونم برای تک تک مردم سرزمینم مفید است) و تا اخر عمرم قرار است ادامه پیدا کند.

در نتیجه می خوام اینجا محیطی امن و شاد برای من باشد. تا بتونم چند خطی حرف بزنم. و ذهنمو از فکرهای ازار دهنده ازاد کنم .

روز نوشته  

 


بخش 1

شروع کردم به مطالعه کتاب برتری خفیف 

به نظرم کتاب خیلی خوبی هست

و اگر بخوام توصیه به خواندنش بکنم اول میگم کتاب اثر مرکب و بعد کتاب  برتری خفیف را بخوانید.

اما نکته مهم که مد نظرم هست این است که باید این دو کتاب را در طول سال حداقل 3 بار خواند.

حالا سعی می کنم چکیده هایی از این کتاب را در چندین پست جدا قرار بدم و کارهایی را که خودم شروع به انجام دادنش کردم را خدمتتان بگویم .

چکیده 1 

یکسری از کارهای خیلی کوچک روزانه  هست که می تواند باعث موفقیت شما بشود،  و یکسری از کارها خیلی کوچک روزانه  هست که می تواند باعث شکست شما بشود.

به طور مثال 

3 روز در هفته به مدت 20 دقیقه بدوید یا هر روز 30 دقیقه پیاده روی کنید یا 3 روز در هفته چیز برگر با سیب زمینی بخورید 

روزی 1ساعت  کتاب های مفید بخوانید یا روزی 1 ساعت تلویزیون ببینید

روزی 3 ساعت روی هدف که دارید تمرکز کنید ، دانش بدست بیاوردید یا روزی 3 ساعت پای تلگرام یا اینستاگرام چرخ بزنید و وقت تلف کنید.

ماهی بخشی از درآمد خود را پس انداز کنید یا تمام آن را خرج خرید لباس های رنگارنگ و مارکدار بکنید.


سوال اول من از شما؟ 

اگر از امروز تصمیم بگیرید  هفته ای 3 بار فست بود خوردن ، روزی 1 ساعت تلویزیون دیدن ، روزی 2 ساعت پای شبکه های اجتماعی بودن در پایان همین امروز چه اتفاقی می افتد؟

جواب :هیچ اتفاقی

سوال دوم من از شما ؟

سال بعد این موقع چه اتفاقی می افتد؟

جواب: 10 تا 15 کیلو اضافه وزن دارید ، 365 ساعت از امرتون پای تلویزیون تلف شد ، 1095ساعت از عمرتون فقط پای شبکه های اجتماعی گذشت. و هیج پس اندازی ندارین و مجبورین تمام لباس های مارکدار خود را که کهنه شدن دور بندازین یا انقدر چاق شدین که نتونید انهارو بپوشید.

 

سوال سوم من از شما

اگر از امروز روزی 30 دقیقه ورزش کنید ، روزی 1 ساعت کتاب بخوانید ، روزی 3 ساعت روی هدف و کارتون تمرکز کنید در پایان روز چه نتیجه ای می گیرید؟

جواب: هیچ اتفاقی

سوال سوم من از شما 

سال بعد این موقه چه اتفاقی می افتد؟

جواب: بدنی خوش فرم ، سالم و  بدون هیچگونه چربی های اضافه و زشت. 365 ساعت کتاب مطالعه کردین و 1095 ساعت از  زمانتان را صرف هدف هاتون کردین و در نهایت حساب پسندازتون پر شده ( بعدا را های پس انداز کردنه خودمو میگم) 


در نتیجه:

اقدامات منظم روزانه ، همان اقدامات کوچکی که در طول زمان مرتبا تکرار می شوند، سرانجام تفاوت موفقیت و شکست را ایجاد می کنند.


حالا اقدام های من :

1)من هر روز روزی 1 ساعت مطالعه می کنم که در حال حاظر مشغول مطالعه کتاب برتری خفیف هستم که براتون دارم شرح میدم.

2)متاسفانه در یک سال گذشته یعنی از اردیبهشت پارسال تا خرداد سال 98 من 13 کیلو گرم اضافه وزن پیدا کردم دلیلشم واضح است !!!خوردن فست فود فراوان ، ورزش نکردن ! که از 4 روز پیش شروع کردم به ورزش کردن و رژیم غذایی سالم.

( زمانی که نتیجه گرفتم حتما در پست های بعدی خدمتتون میگم ، بخاطر اینکه خیلی خنده دار و ساده شروع کردم و منتظرم نتیجشو ببینم) 

3) من از بهمن سال 97 شروع به پس انداز بخشی از  درآمدم کرده ام که تا الان یعنی خرداد سال 98 خیلی چشمگیر پولم در حال افزایش است. ( هر طور که بلد هستین پس انداز کنید، روش من خیلی متفاوت و عجیب هست که بعدا حتما خدمتتون میگم) 

4) از امروز یعنی 8 خرداد باید 3 ساعت از زمانم را صرف پیشرفت شخصی که مربوط به کار و حرفه ام می شود صرف کنم. حالا 3 ساعت هم نشد 2 ساعت هم عالی هست .

5) باید کارشناسی ارشدم را تموم کنم.میدونم درس خواندن به تنهایی هیچ نتیجه ای ندارد اما کاری که قبلا شروع کردم را باید تمامش کنم .حداقل امتیازی که برای من دارد مدرک کارشناسی ارشد از یک دانشگاه نسباتا خوب در یک رشته خوب است.







امشب خیلی دلم شکست
فقط به خاطر اینکه دله پدرم شکست 
با اینکه خیلی ازش عصبانیم و شاید عصبانی بمونم 
ولی وقتی شکسته شدنه دلشو دیدم انگار بخشی از من شکسته شد
دله من بیشتر شکسته شده ! بخاطر اینکه بلد نیست زندگی کنه، بلد نیست ارامش داشته باشه ، بلد نیست اروم باشه بلد نیست برای خودش امید داشته باشه ، بلد نیست مثبت باشه 
و این منو خیلی عصبانی می کنه
شاید من بی وجدانم که اینهارو در اون می بینم ولی بهش نمی گم 
معذرت می خوام بابا 

هر تصمیمی که از امروز تا پنج سال بعد زندگیم میگیرم ، نوعی تصمیم برتری خفیف خواهد بود 
تصمیم های که در جهت قدرت و رشد من باشد.
کارهای کوچک و مثبت روزانه انجام می دهم تا اثر مرکب آن در زندگیم برای من یک موفقیت دائمی به وجود بیاورد.
کارهایی که شروع کردم و در حال انجامش هستم.
1) پس انداز کردن بخشی از درامدم و سرمایه گذاری کردن ان 
2) ورزش و نرمش های روزانه 
3) یادگیری مداوم و روزانه در بخش هایی که مهارت من را بالا می برد
4) فیلم هایی که در حال ساخت ان هستم. 
کارهایی که باید شروع کنم از امروز :
1)درس دانشگاهیم و پایان نامه شروع و تمام کنم( روزی چند قدم کوچک)
2) کتابی که در ذهن دارم را بنویسم (روزی چند قدم کوچک)
3) تمرین مذاکره و برقراری ارتباط  
.
.
.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها